ایشغوز های سکایی ترکان باستان آذربایجان
ایشغوز (ایچ اوغوز )ها ترکان باستان آذربایجان
حاکمیت ترکان ایشغوز-ایسکیت- در آذربایجان باستان
یکی از اقوام باستانی ترک که در سده های ۷-۸ قبل از میلاد بتدریج به آذربایجان کوچ کرده و در بین خلقهای قوتتی،سابیر، توروک، آذ و … در ماننا و ماد مرکزی سکونت گزیدند، ایشغوز ها میباشند. طبق منابع چینی ، ایشغوز ها در حوالی ۱۰-۱۳ ق . م در کنار سرحدات چین در داخل اتحادیه قبیله ای”سیوننو” ” Siynnu” زندگی میکردند ودر ۹۰۰ ق . م در تصرف پایتخت “چین چژوو” ” Cin cejo” ترکهای هون را یاری کردند. آنها بعدها به قزاقستان امروزی کوچ کردند و در اوایل ۷۰۰ ق . م از آنجا بدلیل فشار “ایسه دونلار” به سمت غرب کوچ کردند. به نوشته “هرودت “، آنها از رودخانه “ایدیل”، ولگا ، گذشته و سرزمین کیمئر ها را تصرف کردند. کیمئر ها مجبور شدند که از طریق شمال دریای سیاه و بعد اورارتو به آنادولو رفته ودرآنجا ساکن شوند.

تقریبا ۳۰-۴۰ سال بعد یعنی اواخر ۷۰۰ ق . م عده کثیری از ایشغوزها به رهبری “ایش پاکا” با هدفی مشخص آنجا را ترک کرده و از طریق دربند وارد آذربایجان شدند. هدف آنها تشکیل دولت در آنجا بود. لذا با دولت اورارتو که قسمت اعظمی از سرزمینهای شمال ارس را در اختیار داشت، وارد جنگ شده و در نزدیکی گنجه “روسای دوم” شاه اورارتو را شکست دادند. بعد از ایجاد دولت ایشغوز در شمال آذربایجان، متوجه جنوب ارس شدند. البته قبرهای ایشغوزی پیدا شده در “تپه حسنلی” نشانگر آن است که شاخه هایی از ایشغوز ها از ۱۰۰۰ ق . م در ماننا زندگی میکردند. اراضی شمال و غربی دریاچه اورمیه که قبلا تحت حاکمیت ارارتو بود، بدلیل شکست اوارتوها از سارگون دوم در ۷۱۴ ق . م از دست آنها خارج شده بود، لذا ایشغوز با در اختیار گرفتن این اراضی، مرزهای دولت خود را از کوههای قفقاز تا جنوب دریاچه اورمیه بسط دادند و پایتخت خود را به نام “ساققیز، سقز” در جنوب دریاچه اورمیه بنا کردند. به دلیل قرابت نژادی و زبانی بین ایشغوزها و اهالی ماننا، و همچنین بدلیل اینکه از صدها سال پیش گروههایی از ایشغوز ها در ماننا – ماد در بین دیگر خلقها زندگی میکردند، هیچ درگیری بین ایشغوز های تازه وارد و ماننائی ها رخ نداد و آمدن ایشغوز ها همچون تزریق خون تازه ای در رگهای مردم ماننا – ماد بود، چون باعث تقویت آنها در مقابل آشوریان شدند. ( منبع ۱ ص ۵۶۷ )

در این زمان ماد مرکزی زیر سلطه آشور بود. بعد از این تاریخ، ایشغوزها متحدأ با خلق ماننا – ماد ها بر علیه آشوری ها عمل میکردند. عده ای از ایشغوزها بعدأ به ماد مرکزی رفته و در حوالی اسدآباد و همدان ساکن شدند و در مخالفت های شاهان محلی ماد مرکزی با آشوری ها آنان را یاری میکردند. در قیامهای مردم ماد – ماننا بر علیه اشغالگران آشوری در سالهای ۶۷۵-۶۷۸ ق . م ایشغوز ها نیز فعالانه اشتراک داشتند. “اسرحدون ” برای سرکوبی قیام سراسری در ماد مرکزی، بدانجا نیرو فرستاد، ولی موفقیت زیادی کسب نکرد.
در این جنگها، “ایش پاکا” اولین شاه ایشغوز ها در سال ۶۷۳ ق . م کشته شد. بعدأ “پارتاتوا” پسر “ایش پاکا” رهبری ایشغوزها را به عهده گرفت. آشوریان برای تضعیف دشمن، سعی درتفرقه اندازی در بین آنها میکند و برای رهبران سه ایالت ماد مرکزی و ایشغوز ها پیشنهاد صلح میدهد. مادها به رهبری “خیشتریت” پیشنهاد آشوریان را رد میکنند ولی شاه جوان و بی تجربه ایشغوزها گول آشوریان را خورده و با آنها صلح کرده و با آشوریان متحد میشود. “اسرحدون” شاه آشور برای تحکیم این اتحاد دختر خود را به عقد “پارتاتوا” در می آورد. پارتاتوا علایق خود را با مادها که برای آزادی ماد تلاش میکردند قطع و با پدرزنش بر علیه آنان متفق شد. ” پارتاتوا” با تشویق پدرزنش، “اسرحدون” شاه آشور همچنین به آنادولی حمله و تا فلسطین را فتح کرده و تمام قیامهایی را که در آنجاها بر علیه آشور شکل گرفته بود سرکوب کرد و با این کارش دولت آشور را از گرفتاریهای سختی که دچار آن شده بود نجات داد.
“توقدامیس، توختامیش” شاه ترکان کئمر نیز در این جنگها بدست مادییا کشته شد.
“پارتاتوا” بعدا به آذربایجان برگشته و در پایتخت ایشغوزها در “سقز،ساققیز” ساکن شد. بعد از مرگ او، پسرش “مادئی” (مادی ـ مادییا ) شاه ایشغوزها شد، او نیز به اتحاد با آشوریها ادامه داد. ( منبع ۱ ص ۵۶۸ )
هویت قومی ـ نژادی ایشغوزها
“ساکاها”، “ایشغوزها،ایش اغوزها”، “ایسکیت ها” یکی از بزرگترین و قدرتمندترین اقوام ترکهای باستانی بودند، که در سرزمین وسیعی، از کناره های دریاچه بایکال تا شمال دریای سیاه زندگی میکردند. محقق شهیر ترک، محمود کاشغری در ۱۰۰۰سال پیش از آنها یاد کرده و آنها را یکی از قبایل ۲۴ گانه ترکان اوغوز معرفی کرده است. ( منبع ۴ )
ایشغوزها برای اولین بار در اوایل قرن ۷ ق . م به طور جدی، وارد صحنه سیاسی شرق میانه شدند. ایشغوزها، بعد از مهاجرت قبایل ترک “هیت” که در حوالی هزاره دوم ق . م انجام گرفت، دومین گروه تأثیر گذار در روندهای اجتماعی – سیاسی خاور نزدیک بودند.
به قول “هرودت”، مهاجرت آنها به ماد مرکزی و ماننا، به صورت مدنی و با آرامش انجام گرفته، و در آنجا مورد استقبال سران ماد – ماننا قرار گرفتند، بطوری که آنها فرزندان خود را، برای تربیت، پیش آنها گذاشتند تا زبان خالص ( ترکی، تاکید از من ) و تیراندازی را خوب یاد بگیرند. ( وکیلی،جلد ۱، ص ۶۶ ) لازم به ذکر است که، اعیان و اشراف اعراب نیز در زمان امویان و عباسیان، فرزندان خود را، بخاطر یادگیری عربی خالص و رسم و سوم اصیل عربی، به دست قبایل بادیه نشین عربی می سپردند.
تا اوایل قرن بیستم، بدون استثناء در تمام متون تاریخی، از آنها به عنوان ترک یاد شده است و همه بر ترک بودن آنها عقیده داشتند. اما از اوایل قرن بیستم، برای اولین بار، عده ای به دلایل سیاسی، در اروپا و روسیه، ادعای هندواروپایی بودن آنها را مطرح کردند.
عده زیادی از تاریخدانان با استناد به هزاران آثار یافته شده از قبرهای ایشغوز ها و نوشتجات قدیمی یونانی، چینی، هندی، رومی و غیره، آلتائی بودن آنها را ثابت کرده اند و یافته های بعدی از پازیریک نظریه آنها را هر چه بیشتر تائید کرده است. ( منبع ۵ ص ۲۶ )
“ایش غوز، ایچ غوز، ایچ اوغوز ها” اتحادیه طوایف بزرگ ترک بود که از طوایف ساکاها، ماساژت ها و … تشکیل شده بود.
یونانی ها آنها را “ایسکیت یا ایسکوت” ، و آشوری ها و بابلی ها ” ایشغوز” و “هرودت” آنها را “ایسکیف” دارندگان کلاه نوک تیز می نامیدند.
زبان ایشغوزها در منابع قدیمی، زبان ایشغوزی ذکر شده است، چون در آن زمان هنوز اصطلاح “ترکی” مطرح نشده بود و زبان اقوام مختلف ترک با اسم قبیله ای آنها مطرح می شد.
سرگذشت “مه سکت ها” در عصر ما دلیل زنده ای است مبنی بر ترک بودن ایشغوزها. استالین گرجی در راستای سیاستهای ترک ستیزی خود، عده ای از ترکهای گرجستان را که”مه سکت، ماس کت” نامیده میشوند، به ازبکستان تبعید کرده بود. در زمان گورباچف، بعلت نارضایتی شان از شرایط در ازبکستان، خواستار عظیمت به سرزمین مادری خود، گرجستان، بودند ولی گرجستان اجازه برگشت به آنها نداد، و درعوض دولت آذربایجان آنها را که بیش از ۲۰۰۰۰ نفر بودند، قبول کرد. تحقیقات انجام شده، نشان داده که، آنها بازمانگانی از “ماساژت ها، ماساقت ها” هستند که قرنها در گرجستان زندگی کرده و اسم قبیله ای و زبان اصیل خود را حفظ کرده اند. آنها به لهجه ای ترکی که نزدیک به ترکی آذری است، صحبت میکنند. ( منبع ۱ )
از ایشغوزها هزاران اثر تاریخی، لوازم زینتی مثل گوشواره، گردنبند از جنس طلا، ظروف و وسایل دکوری طلایی، زین اسب، پارچه، فرش و… پیدا شده است. این آثار از قبرهای ایشغوزها که در گستره ای وسیع از آسیای میانه تا شمال دریای سیاه و آذربایجان پخش شده اند، پیدا شده است. مهمترین این قبور در ارتفاعات شرقی کوههای آلتایی قرار دارند و معروفترینشان قبرهای موجود در “pazyryk” پازیریک در قزاقستان میباشد. از “پازیریک” هزاران اشیاء زینتی از جنس طلا و نقره، که همراه اجساد بزرگان ایشغوز دفن شده بودند، پیدا شده است. از آنجا قدیمیترین قالی دنیا، که شبیه قالی ترکمنی است، و قدیمیترین زین اسب دنیا پیدا شده است. ( منبع ۱ )
از قبور ایشغوزها در “سقز” پایتخت شان در آذربایجان، نیز آثار کاملا شبیه آثار پیدا شده در “پازیریک” پیدا شده است. آثار ایشغوزی پیدا شده در “ساقیز، سقز” مربوط به سالهای ۶۶۸-۶۸۱ ق . م میباشد. ( منبع ۴ )
طبق منابع تاریخی چینی، قبایل “hiung-hu”، ترکهای هون، به طور سیستماتیک به شهرهای چینی حمله میکردند و “Suan” امپراطور چین، برای خاتمه دادن به این حملات، جنگهای وسیعی را در سالهای ۷۸۱-۸۲۷ ق . م بر علیه آنها شروع کرد و این حملات باعث مهاجرتهای وسیعی به طرف غرب شد. ایشغوز ها که در سرزمینهای شرقی خویشاوندان هونی خود زندگی میکردند به سمت غرب، اطراف دریای سیاه و قفقاز کوچ کردند. ( منبع ۵ ص ۳۹ )
منابع آشوری تائید میکنند که ایشغوز ها در زمان حکومت سارگون ( ۷۰۵-۷۲۲ ق . م ) در اطراف دریاچه اورمیه و در بین اهالی ماننا – ماد ساکن شدند. ( منبع ۱ )
در حوالی قرن ششم ق . م جوامع یونانی نشینی در سواحل شمالی دریای سیاه وجود داشتند و در شمال آنها ترکان کیمر ساکن بوده و به کشاورزی مشغول بودند و یونانیان به آنها ” georger” یعنی زارعین میگفتند. در آغاز قرن ۶ ق . م ایشغوز ها سرزمین های کیمر ها را اشغال و با یونانیان همسایه شدند.
"Hlpokrates" پزشک يونانی (۴۶۰ق.م.) که به جاهای زيادی سفر کرده بود، تنها کسی است که راجع به نژاد و قيافه ايشغوز ها نوشته است، و از توصيفات او، که خود شخصأ آنها را ديده بود، معلوم ميشود که آنها قيافه آلتائئ ـ مغولی داشتند. او در کتاب" در باره سرزمين ها، آبها و هوا" مينويسد که ايسکيتها قسمتهايی از بدنشان را ميسوزاندند تا اعصاب را قوی کرده و بهتر بتوانند تيراندازی کنند. سرخپوستان کاليفرنيا نيز عين اين عمل را برای بهتر تيراندازی کردن ، انجام ميدادند.لازم به ذکر است که سرخپوستان جزر اقوام آلتايی بشمار ميروند.
قوتشميد" تاريخدان مشهور، از رهبر ساکاها در آسيای ميانه که هنگام حمله اسکندر، در شرق رود جيهون با او جنگيدند، با نام "کارتاس"Kartas, ياد ميکند که همان کلمه ترکی"قارداش - کارداش" ميباشد که بدليل نبودن حرف"ش" در زبان يونانی،" کارتاس" نوشته شده است.رئيس نيا،جلد۱، ص۲۵۹
ديگر اسامی رهبران ايشغوزها نيز کاملا ترکی ميباشد: بوقاتای، آلپاقای، مادييا ...سلطنت اغوز،ص۳۴
"مئناندر" تاريخدان بيزانسی در عصر ۶ ميلادی مينويسد: در قديم ترکها را "ساکا" ميناميدند."تاريخ آذربايجان، ص۱۷، محمود اسماعيل"
"استرابون"(۶۳ق.م.ـ ۱۹ب.م.) ، تاريخنويس و جغرافيدان يونانی که در شمال دريای سياه زندگی ميکرد در باره ايشغوزها طلاعات زيادی داده است.، او از طوايف ايشغوز ساکاها و ماساقت ها را نام برده و راجع به مسکن آنها مينويسد٫ که آنها از شمال دريای سياه تا شمال هند مسکون هستند. او مينويسد که گروهی از ايشغوزها کشاورزی و گروهی دامداری ميکنند . وی همچنين به وجود معادن زياد طلا در قفقاز که ايشغوزها از آنها طلا استخراج ميکردند اشاره کرده است.ص۹۰ـ۹۱ (bok XI 211)
.
آنا تومروس ملکه ایشغوزها در تبریز

ايشغوزها نيزهمچون ديگر خلقهای ترک ـ آلتائی ، به نيروها و پديده های طبيعی (شامانيسم) عقيده داشتند.
از ايشغوز شناسان مشهور و بيطرف ، "Rost0vtsev"در روسيه ؛ "Mlnns" و "Geza Nagy" در انگليس، بعد از تحقيقات علمی زياد بر روی آثار پيدا شده در "پازيريک" به اين نتيجه رسيدند که، ايشغوز ها يک خلق آلتايی بودند.خود "Rost0vtsev" کسی است که مسئوليت کاوشگری در "پازيريک" را به عهده داشت. اجساد پيدا شده در قبر شماره ۲ پازريک که سالمتر از اجساد ديگر مانده اند،قيافه کاملا مغولی دارند.
"سارمات ها" که اجداد ترکمن ها ميباشند و خويشاوندی نزديکی با ايشغوز ها داشتند، در حوالی ۳۴۶ ق.م.حاکميت سرزمينهای ايشغوزها را بدست گرفتند. هرودت، سارمات ها را فرزندان ايشغوزها معرفی ميکند.
عدهای از ايشغوز ها که در شرق خزر،ترکمنستان امروزی، ساکن بودند، بتدريج با ديگراقوام آلتايی قاطی شده و بعدها ترکهای "بارد، پارت" را تشکيل دادند.
عدهای هم که در اروپا در اطراف دانوب و شمال مقدونيه بودند بارها با فيليپ دوم پدر اسکندر کبير جنگ کردند.
منابع آشوری و يونانی نشانگر آن است که ، ايشغوزها در هنگام جنگ دم اسبهايشان را گره ميزدند. . ما ميدانيم که اين رسم فقط در بين اقوام ترک رايج بوده است،مثلا، بنا به منابع بيزانسی، درجنگ تاريخساز"ملازگرد" ترکان دلير سلجوق قبل از حمله شجاعانه شان دم اسبها را گره زدند. ترکان سلجوق(ترکان اغوز) فرزندان همان ايشغوزها بودند.
جواهرلعل نهرو دانشمند گرانقد ر و اوّلين نخست وزير هند ،انسانی مبارز و حقيقت جوی بود و هنوز هم مورد احترام جهانيان ميباشندلذا ايشان در کتاب" تاريخ تمدن جهان" بدور ازعقده های آرياگری و کاملا بيطرفانه، اطلاعات دقيقی را در باره ايشغوزها ارائه ميدهد:
در اوايل ۶۰۰ق.م. قبايل ترک اسکيتها و ساکاها که به وسيله کوشان ها از آسيای مرکزی رانده شده بودند، در شمال هند جايگزين شده و حکومتهای مختلفی را در آنجا تاسيس کردند. قصد ترکهای ايسکيت چپاول و تاراج نبود،بلکه به سرزمينهای جديد برای سکونت احتياج داشتند.ص۱۶۶
کوشان ها، اقوام ترک ـ مغول بودند که در حوالی ۱۰۰..ق.م. به هند حمله کرده و يک امپراتوری بزرگی را بنا نهادند که تا ۳۰۰ سال دوام داشت. اين همزمان با حکومت همنژادان آنها،پارتها،باردها، در ايران بود. اولين پايتخت کوشان ها کابل و بعد پيشاور بود، مجسمه های بزرگ بودا يادگار آنها ميباشد، هزاره ها در افغانستان امروزی بازماندگان آنها ميباشند.
در سال ۳۰۸ ميلادی "سامودراگوپتای" هندی،سلسله هندی"گوپتا" را در هند ايجاد کرد و اين سلسله شروع به پاکسازی آثار ترکها و مغولها در هند کرد. و جان تازه ای به فرهنگ هندی دادند.اين سلسه همزمان با سلسله ساسانيان در ايران بود.جلد اول،ص ۱۶۷.( توجه کنيد که با آنها همزمان همنژادان آنان در ايران ،ساسانيان نيز آثار ترکهای بارد را از بين بردند،تمدن کشی خصلت قومی آريايی ها ميباشد. تاکيد از من)
سلسله "گوپتا" به زور اقوام تر ـمغول را از هند بيرون کردند و مناطق پنجاب و کاتياواد را که بيش از هزار سال در دست ترکها بودند، آزاد کردند . اين سلسله هندی بعد از ۲۰۰ سال ،در اواخر ۵۰۰ميلادی بدست ترکهای هون برچيده شد..
قبايل ترک که در شمال هند ساکن شدند،مذهب بودايی داشتند،آنها در مدت نزديک به هزار سال در آنجا حکومت کردند و قسمتهای شمال هند شديدأ تحت تأثير فرهنگهای ترک ـ مغول شد و زبانی هم که امروزه در آنجا رايج است ترکيبی است از ترکی ـ مغولی و هندی، ولی در جنوب فرهنگ آريايی کمتر تحت تأثير قرار گرفت.
ترکهای ساکا و ايسکيت در شمال هند به مرور زمان جزوی از مردم هند شدند و ما مردم شمالی هند به همان اندازه که از اولاد آريايی ها هستيم ، به همانقدر نيز اولاد آن اقوام هستيم، مخصوصا مردم دلير و خوش سيمای" راجيپوت" و اهالی جسور و پرطاقت "کاتياواد" از اولاد مستقيم آن اقوام هستند.
در جنگ ترکهای پارت با روميان، مغولها نيز آنها را ياری ميکردند.ص۱۶۸�جلد ۱ ٫ تاريخ تمدن جهان.
در منابع تاريخی، ايشغوز ها ، با نام "ساکاها" نيز ناميده شده اند، ولی در حقيقت ساکاها، يکی از ۲۰ ايل تشکيل دهنده ، اتحاديه ايشغوزها بودند. هر يک از ايل های بيستگانه ايشغوز ، اسامی خود را داشتند، مثلا ماساقتها يا ماساژتها، ساکاها و...ودر بين آنها ايلی به اسم ايشغوز وجود نداشت ، امروزه نيز ايل بزرگ "قشقايی" از قبايل زيادی با اسمهای مستقل تشکيل شده است ولی هيچ قبيله ای به اسم قشقايی در بين آنها نيست.
ساکا نيز يک کلمه کاملا ترکی ميباشد و در" ديوان لغات الترک" که در هزار سال پيش نوشته شده است، اينطور آمده:
ساک: ساق ،يعنی "کاردان"، "زيرک"
ساکا: "داغ ياماجی"،
با توجه به مقام بالا و تقدس گونه "کوه" در ميتولوژی ترکان، معنی دوم آن کلمه در باره"ساکاها" بيشتر صدق ميکند.
نظامی گنجوی ،شاعر بزرگ آذربايجان، که " اسکندرنامه" را بر اساس اطلاعات دقيقش از تاريخ و منابع يونانی نوشته است، در بيتی از زبان اسکندر به وجود ترکان از غرب خزر تا مرز چين، چه خوب اشاره کرده است:
" ز کوه خزر تا به دريای چين........ همه ترک بر ترک بينم زمين"
در کتاب"د ده قورقوت" که در حوالی قرن ۱۱ ميلادی نوشته شده ولی داستانهای آن مربوط به هزاره های قبل از ميلاد ميباشد، نيز به ايشغوزها اشاره شده و آنها را به دو گروه، ايچ اغوز و ديش اغوز، تقسيم کرده است.
ايچ اغوز= ايش اغوز.... درزبان ترکی در خيلی از کلمات ، حرف"چ" در زبان گفتاری به حرف"ش" تغيير می يابد؛ مثلا: "اوچ = اوش"، " قاچ = قاش".و کلمه" ايچ اوغوز، ايچ غوز" نيز با تبعيت از اين قاعده به "ايش اوغوز،ايش غوز" تغيير يافته است.
کلمه "اغوز" نيز در منابع تاريخی بصورت"غز"،"غوز"، و "اغوز" آمده است. در کل ميتوان با اطمينان گفت که، کلمه ايشغوز ،کلمه ای کاملأ ترکی و از دو کلمه "ايش"و "غوز" تشکيل شده است،و هيچ ربطی به اقوام هندواروپايی ندارد.
کتیبه های ترکی ایشغوزی اهر - ایران


کلمه"ايش پاکا" يا "ايس پاکا"، اسم اولين شاه ايشغوزها نيز يک کلمه ثابت شده ترکی است. در زبان ترکی اغوز ، کارلوق و قبچاق به سگ "کوپک" و به سگ شکاری" ايس پاک" و "ايزباک" ميگويند و اين کلمه هنوز هم در بين ترکان "باشقيرد" "قاراچای"و"قاراقالپاق" بعنوان اسم مرد رايج است.
اسامی بزرگان و رهبران ديگر ايشغوز ها: بوقاتای، اوکاتای، آلپاتای،... همه ريشه و معنای ترکی قديم را دارند.۱�
اعتمادالسلطنه، مشهورترين تاريخدان ايران که به هفت زبان تسلط داشت ، در ۱۵۰ سال قبل،بعد از شرحيات مفصل در باره ايشغوز ها نوشته است: ايسکيتها يا ساکاها ، طايفه ای بزرگ از تورانيان( ترکها) بودند.
"آ.ن. بئرنشتام" در باره ريشه ترکها مينويسد: ريشه خلق های ترک را در هون ها و اگر عقبتر هم برويم در ايسکيت ها ميبينيم. تاريخ آذربايجان
ايشغوزشناس معروف"ی.و. ديانکوف" : وقتی که صحبت از ماساژت ها، ماساقت ها، ميشود، منظور ترکها ميباشند.
"ف.ق.هيشچئنکو" عالم روسی که کتاب تاريخ هرودت را به زبان روسی ترجمه کرده است، در باره کلمه"ايسکيت" نوشته است : تصويری را که هرودت از تيپ و خصوصيات فيزيکی "ايسکيف ها،ايشغوزها،ارايه ميدهد، کاملأبا تيپ ترکها صدق ميکند.
در ترجمه انگليسی کتاب "تاريخ هرودت" که توسط"سئيس" انجام شده، در باره ايشغوزها آمده است: ايسکيفهای هرودت ،همان نژاد ترک ـ تاتار است.
پايان حکومت ايشغوزها در آذربايجان جنوبی: به نوشته هرودت،" کياکسار" شاه مادها در سال ۶۲۵ق.م.، "مادييا" شاه ايشغوزها و ديگر بزرگان آنها را به جشنی بزرگ دعوت،و بعد از مست کردن آنها ،دستور داد همه را بکشند. و بدينوسيله به حکومت ۲۸ ساله(۶۲۵ـ۶۵۳) آنها درجنوب ارس خاتمه داده شد. ولی حکومت ايشغوزها در شمال ارس قرنها ادامه داشت وسر کوروش متجاوز و خونخوار را، رهبر همين ايشغوزها، تومريس خاتون، نوه مادييا، در شمال ارس از تنش جدا کرد. ايشغوزهای شمال ارس بعدها با ديگر اقوام ترک در آنجا قاطی شده و خلق آلبان را آفريدند. ايشغوزهايی که در آسيای ميانه مانده بودند، بعدها نقش مهمی را در ايجاد امپراطوريهای جهانی هونها و گؤک ترکها داشتند.البته جمع کثيری از ايشغوزها نيز در آذربايجان جنوبی مانده و با اقوام باستانی آنجا قاطی شده و در تکامل ملت امروزی آذربايجان و زبان آنها تأثيرزيادی گذاشتند. نوشته بعدی در باره " امپراطوری ماد" خواهد بود.
۱ـ تاريخ قديم ترکان ايران،جلد۱؛ پروفسور دکتر م.ت. زهتابی
۲ـ آذربايجان در سير تاريخ ايران، از آغاز تا اسلام، دکتر رحيم رئيس نيا
۳ـ تاريخ ماد، ا.م.دياکونوف،ترجمه ک. کشاورز
۴ـ ايران از آغاز تا اسلام ، گيريشمن، ترجمه معين، ۱۳۵۵ تهران.
۵ـ the scythians, tamara talbot rice,
۶ـ " سلطنت اغوز"،آلتای ممدوف، چاپ باکو
۷ـ " تاريخ آذربايجان، ، محمود اسماعيل، چاپ باکو
۸ـ ديوان لغات الترک، محمود کاشغری،
۹ـ جواهرلعل نهرو، تاريخ تمدن جهان
۱۰ـ تطبيق لغات جغرافيايی، اعتمادالسلطنه