جايگاه زن
كلمه ي زن در شاهنامه نزديك به سيصد بار به كار رفته است در اوستا "جني" در هند باستان "جاني" و در پهلوي "ژن" به معني زوجه در مقابل مرد آمده است.
در داستان سياووش كه سياووش تن به ازدواج با دختران سودابه نمي دهد. سودابه او را به بد كاري و تباهي متهّم مي كند:
دگر باره بر شهريار جوان همي جادويي ساخت اندر نهان
بدان تا شود با سياووش بد بدان سان كه از گوهر بد سزد
در شاهنامه توصيف زن زيبا كه لياقت و شايستگي زوج بودن براي پهلوانان را داشته باشد اين چنين آمده است :
ز سر تا به پايش به كردار عاج به رخ چون بهشت و به بالا چو عاج
رخانش چو گلنار و لب ناردان ز سيمين برش رسته دو نار دان
"كريستن سن " در كتاب ايرانيان در زمان ساسانيان از يك رساله ي پهلوي نام برده كه در آن "ريدك" وصف زن تمام عيار را چنين بيان مي كند:
"بهترين زن آن است كه پيوسته در انديشه ي عشق و محبّت مرد باشد. بايد كه پستانش چون به و ناخنش چون برف سفيد و رنگش چون انار و چشمش بادامي و مژگانش به نازكي پشم برّه و دندانش سفيد و ظريف و گيسوانش دراز و سياه مايل به سرخي باشد و هر گز گستاخ سخن نراند"
در داستان "قانلي قوجااوغلو" در كتاب ده ده قورقود قانتور آلي در انتخاب همسر ابتدا خصوصيات همسر دلخواهش را براي پدر اين چنين بيان مي كند:
من يريمدن قالخانا تك
يرده ن دورا
من قارا قوچ بدوو آتا
مينه نه تك آتين مينه
قانلي كافر اللرينه
منده ن قاباق هجوم ائده
قيلينج چالا، باش گتيره
در داستان پسر "باي بورا" بامسي بيره ك، باني چيچك كه از زنان مشهور و قهرمان كتاب ده ده قورقود به شمار مي آيد، هنگام مواجهه با درخواست ازدواج از سوي بامسي بيره ك شرايطي را در پيش پاي او مي گذارد كه اگر در مسابقه ي اسب سواري و كشتي با من برنده شوي با تو عقد ازدواج مي بندم.
و اين چنين است شير زنان تاريخ آذربايجان كه در هيچ يك از مراحل زندگاني در برابر مردان ذرّه اي كوتاه نمي آيند و از حريم ارزش انساني خود دفاع مي كنند.
در شاهنامه موارد متعدّدي است كه از زبان اشخاص داستان، زن از سوي مرد تحقير مي شود سياووش وقتي كه با دستور پدر به شبستان سودابه مي رود مي گويد:
چه آموزم اندر شبستان شاه به دانش زنان كي نمايند راه؟
در داستان رستم و اسفنديار كه اسفنديار فرزندان خود مهر نوش و نوش آذر را به جنگ در زابلستان مي برد مادر با اسفنديار مخالفت مي كند و اسفنديار در جواب مي گويد:
چو با زن پس پرده باشد جوان بماند منش پست و تيره روان
مادر الگوي يك زن تمام عيار در داستان هاي آذر بايجان بوده و به ويژه در داستان هاي ده ده قورقود از جايگاه والايي بر خوردار است.
در داستان دورسه خان اوغلو (بوغاج) مادر را اين چنين توصيف مي كند:
بو حقّي تانيان حقّي سوه ن ائل
معر فت ده اينجه ير لره چاتميش
"آنا حقّي تانري حقّي دير"دييه
بيله بير بديعي مثل ياراتميش
در داستان "ده لي دومرول" كه عزراييل به قبض روح "ده لي دومرول" مي آيد با تضرّع و ناله ي او روبرو مي شود سر انجام عزراييل با فر مان خدا جانش را به او باز مي گرداند به شرطي كه جان كس ديگري را از خويشان خود بدهد. پدر و مادرش هر دو از دادن جان به جاي فرزند سر باز مي زنند او در نهايت ياس، رازش را با همسرش در ميان مي گذارد و همسرش با صدق دل، كما ل وفاداري خود را در پيمان زنا شويي و دوستي به اثبات مي رساند و روي به درگاه خدا نهاده مي گويد:
اوجالاردان اوجاسان سن
كيمسه بيلمز نيجه سن سن
جان آليرسان بير يرده آل
ايكيميزين جانيميزي
جان آلميرسان باغيشليرسان
بير باغيشلا ايكيميزي"
عشق و وفاي يك زن ناگهان بر قهر و غضب خداوند غلبه مي كند خداوند با مشاهده ي اين فداكاري صدوچهل سال عمر به ايشان "زن و شوهر" عطا مي كند.
در داستان دورسه خان اوغلو بوغاج كه دورسه خان با سعايت فر ماندهانش پسر را از پشت با تير مي زند و با اين تصوّر كه مرده است رها ميكند. ولي خضر الياس به كمك او مي شتابد و با دادن داروي شفابخش جانش را شفا مي بخشد بوغاج بعد از يافتن سلامتي زماني به پيش مادر بر مي گردد كه پدرش دورسه خان در اسارت چهل تن از فرماندهانش مي باشد مادر همچون مدبّر آگاه وحق شناس كين پدر را از دل فرزند مي زدايد و او را به نجات پدرش بر مي انگيزد مي گويد:
دور آياغا جانيم اوغلان
قيرخ ايگيدين بويووا آل
گئت باباوي قيرخ نامردين
اللرينده ن قورتال گيلان
بابان سنه قيديسادا
سن باباوا قيما اوغول!
در داستان "قازان خان" بورلا خاتون براي دفاع از حيثيّت و ناموس خود به تكّه تكّه شدن فرزندش نيز راضي مي شود و آن را با پسرش در ميان مي گذارد:
شوكلو شاه حكم ايله ميش
يامان سؤز لر سؤيله ميش
بويورموش سني بالا
آنان قوربانين اولا
قناره يه آس سينلار
قييمه قييمه ياز سينلار
پيشيرسينلر جيغيرتما
وئرسين لر من يازيغا
يئمه ييم تانيسينلار
باشي اولو آتاوين
ناموسين لكه له سين
باشينا كول اله سين
بعد از شنيدن سخنان مادر به فرزندش توصيه مي كند كه اگر ديگران يك بار بخورند تو چهل بار بخور تاشناخته نشوي.
نكته ي قابل توجّه اين كه در داستان هاي اساطيري و پهلواني شاهنامه ي فردوسي اكثر زنان نام آور كه نقش مثبتي را در روند داستان بر دوش كشيده اند خارجي هستند.
همسران پسران فريدون يمني هستند سيندخت و رودابه كابلي هستند فرنگيس و منيژه و جريره و تهمينه و مادر سياووش توراني اند و كتايون زن گشتاسب (مادر اسفنديار) رومي است.
از ميان اين زنان نام آور شخصيّت زيبا ي منيژه دختر افراسياب بسيار تامّل برانگيز است وي كه دلداده ي بيژن مي شود و به خاطر او از تمام زيبايي ها چشم مي پوشد و براي بيژن خوراك ضروري زندگاني را با گدايي جمع مي كند، متاسفانه در شاهنامه از چنين زن ثابت قدم و استوار تا زماني سخن مي رود كه از لحاظ حماسه سرايي ضرورتي در كار باشد.
منابع و مآخذ:
1. درآمدي بر انديشه و هنر فردوسي، سعيد حميديان، نشرمركز چاپ اول 1372
2. ده ده قورقود داستانلاري، رسول اسماعيل زاده دوزال، الهدي چاپ اول 1378
3. سازيمين سؤزو، بولود قره چورلو، انشارات شمس تبريز
4. سخنان سزاوار زنان در شاهنامه، خجسته كيا، نشر فاخته 1371
5. شاهنامه ي فردوسي، ژول مول، سپهري 1369
6. فردوسي ، زن و تراژدي، ناصر حريري، چاپ دوم 1369
+ نوشته شده در سه شنبه دوم اسفند ۱۳۹۰ ساعت 9:51 توسط مازقامتچی
|